-
س.ک.س.ی
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 00:38
تا حالا دقت کردین عبارت ِ :«اتاق ِ مامان بابام*» یه حرف کاملن س.ک.س.ی ِ ینی تا آدم میشنوه یادِ تخت و نور کم و نفس نفس و مامان بابا میوفته!و میگه مامان باباها هم ببععله! و بسته به قدرت تخیل شنونده این عبارت س.ک.س.ی تر هم میشه! +و عباراتی ازین قبیل مثله:اتاق خودمون(گوینده یک عدد تازه عروس) اتاق فلانی و فلانی(فلانی اول...
-
کاش!
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 12:02
پسته شده کیلویی ۲۵هزار تومن!ینی فک کن کسی که ماهی ۴۰۰هزار تومن حقوق میگیره باید یک هشتم از حقوق یک ماهش رو بده تا ۲کیلو پسته بگیره واسه بچه هاش تازه اونم همیین امروز چون ممکنه فردا مجبور بشه یک چهارم از حقوقش رو بده.... اینا رو گفتم که به اینجا برسم :من دارم به گا رفتن وو از همه طرف احساس میکنم حتی نمیتونم چیزای ضروری...
-
فرصت.
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 13:12
بعضی آدما هستن که خیلی کم حرف میزنن منظور از حرف اون چیزیه که توو دلشونه اون چیزیه که داره اذیتشون میکنه بعضی از آدما هستن که قبل از اینکه یه شکایتی رو مطرح کنن هزار بار صد هزار بار اون شکایت رو توو ذهنشون مرور میکنن که ببینن شاید واقعن حق با طرف مقابل ِ شاید داره اشتباه قضاوت میکنه واسه همینم هست که این جور آدما خیلی...
-
دلتنگی!
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 22:47
دلم گرفته....!
-
ببندش!
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 00:27
گِل بگیر...حوصله ات وو ندارم! +واسم مهم نی قراره چی بشه دیگه حوصله ناز خریدن رو ندارم حتی میتونی بری بمیری! آره تا همین حد! +گفته بودم منو عَن نکن...تو یادت نمیاد!!!
-
حرف!
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 18:51
در مملکتی که تنها دولت حق حرف زدن دارد...حرف هیچ کس را باور نکن! +نمیدونم از کیه! +نه!از دکتر شریعتی نیست!
-
آخ!
جمعه 28 بهمنماه سال 1390 20:08
دلم بوس میخواد! ازین بوسای طولانی که تموم نمیشن...دلم یه عالمه بوس و بغل میخواد.. +گوشیت چرا خاموشه لعنتی!
-
درک متقابل!
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 12:34
+میگه:من گُه خوردم. +میگم:بخور تا از دهن نَیوفتاده!
-
ترس؟؟
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 00:34
عاشق بوسه های پر از ترسمونم..همونا که هی بین بوسیدن و نبوسیدن میمونیم..... همونا که چند باری ما رو تا مرز بی آبرویی رسوندن.... همونا که پشت سر همو پر از عشقن.... همونا که نمیذاریم طولانی بشن..همونا که وسط هر کدومشون میگم یکی داره میاد...همونا که همه ی زندگی دو نفرمونن...همونا که حسِِ زنانگیِ من رو به اوج...
-
شت!
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 19:42
جزوه هامو وا کردم و زل زدم بهشون.جفت دستامو گذاشتم رو سرمو دارم به این زندگی تخمی نگاه میکنم.به این که یه روز با یه شروع فوق العاده چه ساده میتونه گه بشه....وقتی که طرف حسابت یه گاو باشه...
-
انالله و انا الیه راجعون
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 02:35
عرضمان به حضورتان که... پدربزرگ فاطیما به رحمت خدا پیوست.فاطیما هم که نوه عزیز دردونه ایشون بودن بسی در رنج و عذاب غوطه ور بودند.هی مدام غش میکرد و هی آب قند بزن و ...خلاصه یه وضعی بود.. رفتیم واسه مراسم باشکوه شام(الان دیگه میشه افطاری)خوران..فاطیما جون که از شدت ناراحتی لب به غذا نزد.بعدش گفتیم یکمی حال و هواش عوض...
-
باشگاه۱-معرفی نامه
شنبه 8 مردادماه سال 1390 01:23
تذکر:ترتیب زیر براساس سن و ساله! دخی اول:فاطیما مشخصات سن:۲۰(تا امروز) جنسیت:به نظرت فاطیما اسم دختره یا پسر؟ اهلیت:اهل اهواز غذای مورد علاقه:بییییییییییییق این دخی بزرگترین عضو گروه روان پریش محسوب میشه.وقتی شاده میتونه بپره بالا به آسمون دست بزنه وقتی عصبانیه نباید بهش دست بزنید! توی باشگاه همراه من مدال ورزشکار با...